من t’s بسیار عجیب می گویند که من کردم به لئونارد کوهن اول به عنوان یک فرد به جای نماد. من به موسیقی او را به عنوان یک نوجوان کنید – متعصب اپرا از 13 – بودم اما مارتا خواهر من بود، بنابراین ما بود، گام گذاشتن در سفرهای بسیار چشمگیر از نظر موسیقی است که دوست ما با کوهن تنها بودن این صدای کم به من از طریق دیوار. او را به عنوان خدا در مونترال که خانواده ام از هستند بدیهی است که من می دانستم که او بود. ولی تا زمانی که من نقل مکان به لس آنجلس در 18 و ملاقات دخترش اسپانیا [with whom Wainwright would later have a daughter, Viva, whose upbringing is shared between her, Wainwright and his husband, Jörn Weisbrodt]، که من می دانم او نبود. همچنین، آن تا 20s اواخر من است که من واقعا شروع به آهنگ های خود را پس از خواسته بودن بخوان تسبیح برای موسیقی متن فیلم شرک گوش دادن نبود. سپس من شروع واقعا حفر و متوجه او چگونه مصون بود.
او بسیار خوشحال بود. به یاد دارم یک روز هنگامی که ما بودند همه نشسته در حال مشاهده زنده باد بازی او بود بسیار
در فرد لبخند بر لب، لئونارد همیشه ترس من بیشتر از هر چیز دیگری. او همیشه با او لباس و كلاه خود را آنقدر شدید و وسواس با آنچه او انجام شده بود تا کاملا قرار کردن بود. هنگامی که خانه خود را حلق آویز کردن با لورکا من بود، من نمی خواهم مزاحم او. او به من گهگاه, هر چند صحبت نمی کنم. گوش به آهنگ خاموش من آلبوم اول به نام سالی ان و او آن را دوست داشت و یک بار او را به گوش من رکورد جدید خواسته به من گفت. او وجود دارد با چشمانی بسته، و تبدیل به من بسیار گرمی و گفت: من واقعا پیشرفت کرده بود، که دوست داشتنی بود نشستم. اما یکی از دلایل من است اجازه دهید شبیه به آن، من فکر می کنم که من همیشه ترک فضای بین من و او. بود بهترین راه برای نگه داشتن او را در زندگی من و استفاده از لورکا، را به استفاده از آن را به.
Leonard Cohen and Rufus Wainwright, 2006. عکس: جرج Pimentel/WireImage
طنز او را دوست داشت. می گفت چیز خنده دار مانند، “عیسی آن را چه می آید از دهان خود را از آنچه در آن می رود مهم تر است گفت.” او بسیار خلع سلاح بود که مردم او را ملاقات بیش از حد. او دست خود را نگه و به جای گفتن “سلام” و یا “حال شما چطور است؟” او می گفت با لبخند “شما هرگز قصد دریافت ما.” اهل تفریح و بازی, است که البته، بلکه با لبه واقعی مخلوط. هنگامی که من به یاد داشته باشید او واقعا دیوانه در پیمانکار است که اشتباه وحشتناک را با توالت و یا چیزی ساخته شده بود–باور نکردنی به تماشای این بشر شاعرانه است که کاملا مورد مهتاب انتخاب کلمات خود را کاملا به نفع خود استدلال می تواند به نوشتن بود. همچنین او یک بار چاپ ژاپنی برای آپارتمان خود را خریدم و او وجود دارد با دست خود را بر روی آن حرکت، حدود دو دقیقه خیره ایستاده بود. بودم همه خدا، او به حال سکته مغزی و یا چیزی? اما مانند او را در خلسه شده بود او را از آن آمد. او همچنین چیز عجیب و غریب تمام وقت انجام دهد.
او بسیار خوشحال بود. به یاد دارم یک روز هنگامی که ما همه فقط نشستن وجود بی سر و صدا، در حال مشاهده زنده باد بازی بودند. او بسیار خندان بود. او بود که همیشه بسیار شیرین به من به عنوان زنده باد را…
گوش دادن به شنوايي انقلاب جديد با هدفون بي سيم شما